زینب جونزینب جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
هم نفس شدنمونهم نفس شدنمون، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره
زندگی مامان و بابازندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره
محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 7 سال و 11 روز سن داره

مادرانه های من برای فرزندانم ...

22- دختر من ناز داره ...

سلام گل دختر قشنگم خوبی زینب جون؟  جونم براتون بگه که شما هنوز تو شیکم مامانی تشریف دارید و هنوزروی ماهتونو نشون عالم ندادید ...  من و بابایی هم سر کارگذاشتید حسابی ... هر روز دکترو ...  خلاصه برنامه ی همه رو بهم ریختی خانوم طلا ... مامان بابا قرار بود یه هفته بعد دنیا اومدن شما بیاد که من بتونم یه هفته خونه مامانم باشم تا خوب شم ولی از بس شما دیر کردی اونا امشب راه می افتن منم که نمیتونم بگم نیان ...  حالا این هیچی عمه و شوهرعمه ات هم سه شنبه قراره بیان ... وای مامانی من اصلا دوست ندارم وقتی حالم بده نامحرم منو ببینه ... خدا بخیر کنه ...  بابایی هم تو دو راهی مونده هم دلش میخواد بره کربلا هم دلش...
15 آذر 1393

21-هفته 41 انتظار...

سلام دختر نازم زینب صبورم ...  خوبی گل دخترم ؟ مامانی این روزا همه منتظرن تا شما بیای چقده ناز داری خانوم طلا ؟ قربون نازت بشم بیا تا بخریم نازتو ... دختر نازم یکشنبه برای بار 6 رفتیم سونوگرافی و روی ماهتو دیدم و دلم برات غش و ضعف رفت ... خانوم دکتر گفتن شما تپلو و تنبلی  ... دست به سینه نشسته بودی ... لپتو نشونمون داد ما شالله لا حول ولا قوه الا بالله ... باید مواظبت باشم نخورنت مامانی ... هر چند دوست نداشتم خیلی تپلی باشی تا راحت دنیا بیای ولی ظاهرا این طور نشده شما 3500 وزنت بود . ان شالله که خدا کمکمون میکنه و راحت تر از اونی که فکر کنم دنیا میای  ...  دیروز رفتم دکتربرام امپول دگزا زدند و گفتند اگه ...
12 آذر 1393
1